مهم ترین نکته در مشاوره که باید مشاورین و آنان که مشاوره می گیرند توجه نمایند:
به طور کلی هر مخلوقی در سیر طبیعی خود موظف به انجام کاری است. برای نمونه زنبور عسل وظیفه دارد عسل بسازد و گوسفند موظف است خود را برای انسانی که فرستگان در مقابل وی سجده کردند قربانی نماید و سیر خود را این گونه رقم می زند. هر یک از انسان ها نیز در مسیر خود راهی را طی می کنند. این قاعده در تمامی عوالم هستی جریان دارد. حتی حق تعالی نیز کل یوم هو فی شأن است و لحظه به لحظه نو به نو می شود. این مسیر همان خیر انسان است که در مقابل شرور قرار دارد. اگر کسی مسیر درست خود را که وظیفه ی اوست طی نکند به طور حتم وارد بیراهه و جاده خاکی گشته و به شرور و افات مبتلا می شود. انبیای الهی و معصومین علیهم السلام همگی امدند تا انسان را به مسیر درست خود هدایت و راهنمایی کنند. از این رو انبیا هیچ گاه انسان ها را به طور دسته جمعی تربیت نمی کردند بلکه در شهر راه می افتادند و به صورت تک تک به انان ویزیت و مشاوره می دادند. چراکه نسخه ی هر کسی متفاوت بود و هر کسی بر اساس وظیفه ی فردی خود باید در راه مشخص خود قرار می گرفت. هرچند انبیا امور کلی را نیز برای عموم مردم بیان می کردند که همان سلامت و سعادت بود.
اما نکته ی لازم به ذکر:
مشاوره به معنای راهکار دادن در امور زندگی نیازمند علم به خیر حقیقی افراد است. برای این امر لازم است که مشاور خیر فرد را بداند و با توجه به خیر او مسیری جلوی پای او بگذارد. اما ایا مشاوران کنونی از مشاوران غربی و اسلامی به خیر و شر افراد واقف و اشنا هستند یا خیر؟
خیر امری باطنی است و اکثریت انسان ها به خیرات و شرور خود اگاه نیستند از این رو راه خود را گم می کنند یا به بیراهه می روند هرچند موفقیتی نسبی در زندگی کسب می کنند. برای مثال، مشاور بر اساس تجربیات حسی و طبیعی خود و بر اساس قواعد روان شناختی به فردی که در ادامه ی زندگی یا طلاق و جدایی مردد است کمک می کنند تا ادامه دهد یا طلاق بگیرد در حالی که انان به خیر فرد که امری باطنی و ورای دید ظاهری اوست واقف و اگاه نیستند. از این رو، ممکن است وی را به سمت ادامه ی زندگی تحریک و تشویق و راهنمایی کنند در حالی که خیر فرد این بوده است که از وی جدا شود یا به عکس.
پس مشاوره به معنای گذاشتن راه درست در مقابل پای فرد امری کامل نیست و نقص ان در عدم علم مشاور به خیر و شر فرد است.
پس چه کنیم؟
مشاور باید در مقام مشاوره با توجه به قواعد روان شناختی و تجربیات خود به صورت توصیفی اموری را برای فرد بیان کند و نه دستوری. یعنی وی را تشویق یا تحریک به راهی نکند بلکه برای نمونه به وی بگوید طلاق به معنای ورشکستگی است و کسی که طلاق می گیرد هرچند خوب باشد ورشکسته محسوب می شود یا نه ادامه زندگی با فردی که به تو ظلم می کند نابودی و افسردگی را در پی دارد. اما تحریک و تشویق به راهی جز در اختیار صاحبان رویت باطنی نیست. انبیا و اولیای الهی همگی واقف به باطن امور بودند و در مقام مشاوره به کسی ظلم نمی کردند.
لذا چه بسا مشاوره ای که به ظلم به افراد بیانجامد یا وی را از راه حقیقی و سعادت ابدی او دور نماید.
از نظرات و انتقادات شما استفاده خواهم نمود.